پیوستگی. توجه کردن. روی آوردن: ز هست و نیست، خداوند هست و نیست، بری است بدین دو، خلق تعلق کند، نه خالق بار. ناصرخسرو. من به اعتماد تو تعلق به گواهی درخت کردم. (کلیله و دمنه). رجوع به تعلق و دیگر ترکیبهای آن شود
پیوستگی. توجه کردن. روی آوردن: ز هست و نیست، خداوند هست و نیست، بری است بدین دو، خلق تعلق کند، نه خالق بار. ناصرخسرو. من به اعتماد تو تعلق به گواهی درخت کردم. (کلیله و دمنه). رجوع به تعلق و دیگر ترکیبهای آن شود
سیلی زدن تپانچه زدن: ... آن بزرگ بخواب یکی از مریدان رفته که باباخاکی گرسنه است و میظید که مارا لت کند، زدن مهره در نرد وشطرنج مضروب کردن، یا لت کردن سویق. بهم زدن آرد آشوردن آن
سیلی زدن تپانچه زدن: ... آن بزرگ بخواب یکی از مریدان رفته که باباخاکی گرسنه است و میظید که مارا لت کند، زدن مهره در نرد وشطرنج مضروب کردن، یا لت کردن سویق. بهم زدن آرد آشوردن آن